سفر رئیسجمهور به آفریقا چقدر اهمیت دارد؟
تاریخ انتشار: ۲۳ تیر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۲۱۹۸۱۵
گروه سیاسی خبرگزاری فارس: سفر رئیس جمهور به آفریقا پس از سه روز به پایان رسید و رئیسی صبح امروز به کشور بازگشت.
رئیسی پس از اینکه وارد فرودگاه مهرآباد شد به تشریح دستاوردهای سفر سه روزه خود پرداخت و این سفر را در راستای تقویت عمق راهبردی جمهوری اسلامی ایران در قاره آفریقا دانست. وی تصریح کرد که ارتباطات با قاره آفریقا مانند ارتباط با کشورهای قاره آسیا و ارتباط با دیگر نقاط جهان دارای اهمیت است و نباید این سرزمین فرصتها مورد غفلت واقع شود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
رئیس جمهور کشورمان همچنین در بخشی از سخنان خود با تاکید بر اینکه آفریقا سرزمین فرصتهاست، نباید مورد غفلت قرار گیرد، گفت: معتقدیم جهان محدود به غرب نیست و بنای ایران ارتباط با تمامی جهان است همانقدر که قاره آمریکا و آسیا دارای اهمیت است قاره آفریقا نیز دارای اهمیت است.
موضوع مهمی که هم اکنون مطرح است و در روزهای گذشته نیز مورد بحث بسیاری از کارشناسان قرار گرفته این است که سفر رئیسجمهور به آفریقا چقدر اهمیت دارد؟ بر همین اساس در ادامه به بررسی ویژگی های آفریقا و فرصت هایی که سفر رئیسی و ارتباط با این قاره برای کشور ایجاد خواهد کرد؛ پرداختیم.
ویژگیها و فرصتهای آفریقا بهخصوص ۳ کشور مقصد رئیس جمهور
یکی از مناطقی که از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی جایگاه خاصی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران پیدا کرد، قاره پهناور آفریقا بود؛ ازاین رو، روابط سیاسی، فرهنگی و اقتصادی با کشورهای قاره آفریقا جزو اولویت های سیاست خارجی کشور قرار گرفت و بر همکاری با کشورهای آفریقایی افزوده شد و در حال حاضر با همه کشورهای افریقا روابط سیاسی برقرار است.
آفریقا، مجموعه ای از کشورهای در حال توسعه با درجات پیشرفت و توسعه متفاوت است. این قاره در کنار ظرفیت های سیاسی و فرهنگی، سرزمینی غنی از لحاظ مواد خام و معدنی، استعدادهای بسیار کشاورزی، ظرفیت های اقتصادی و اجتماعی فراوان، بازار بکر و گسترده، نیروی کار ارزان و بدون چالش های مربوط به اتحادیه کارگری است؛ همچنین مورد توجه جدی قدرت های اقتصادی غرب و مقصد برنامه های میان و بلندمدت قدرت های اقتصادی میانی (چین، هند، برزیل، آفریقای جنوبی و...) و اولویتی مهم در سیاست خارجی این کشورها محسوب می شود.
براساس رویکردی که طی سالها وجود دارد مشخص است که دولت جمهوری اسلامی ایران هم سیاست خارجی خود را در آن قاره بر مبنای بسط و گسترش روابط با کشورهای آفریقا قرار داده است.
اهمیت آفریقا در نظم جدید بین الملل
قاره آفریقا حدود ۲۰ درصد از وسعت خشکی های جهان و ۱۴ درصد از جمعیت جهان را دارد.
ساختار اقتصادی ناهمگون، سطوح توسعه متفاوت، نظامهای سیاسی مختلف و تنوع قومی و فرهنگی آشکاری در کشورهای قاره آفریقا با یکدیگر وجود دارد. از ۵۴ کشور آفریقا، ۱۱ کشور ذخایر نفتی دارند که جمعاً ۹/۸۷ میلیارد بشکه است. از ۵۴ کشور قاره آفریقا، ۳۳ کشور با کمترین درجه توسعه یافتگی هستند که ۷۰ درصد کشورهای کمتر توسعه یافته LDCs جهان (۴۸ کشور) را شامل می شود. (به جز کشورهای شمال آفریقا، اکثر اعضا در گروه با کمترین درجه توسعه یافتگی قرار دارند). از ۵۴ کشور آفریقا، تعداد ۲۷ کشور عضو سازمان همکاری اسلامی (OIC) هستند. در واقع نزدیک نیمی از اعضای سازمانOIC در قاره آفریقا قرار دارد.
آفریقا دومین قاره وسیع جهان شامل یکپنجم خشکیهای زمین است و حدود یکپنجم جمعیت جهان را هم در خود جای داده است. هرچند که معمولاً با شنیدن نام این قاره، فقر و قحطی در ذهن خوانندگان متبادر میشود اما بر اساس آمارهای منتشرشده توسط نهادهای بینالمللی، ۹۶ درصد الماس، ۹۰ درصد کروم، ۸۵ درصد پلاتین، ۵۰ درصد کبالت، ۵۵ درصد منگنز، ۴0 درصد بوکسیت، ۱۳ درصد مس، ۵۰ درصد فسفات، ۶۵ درصد طلا و ۳۰ درصد توریوم و اورانیوم جهان به صورت طبیعی در این قاره ذخیرهشده است.
همچنین این قاره از نظر دارا بودن فلزات ارزشمندی چون آهن، قلع، روی، سرب، زغالسنگ، سنگهای قیمتی و نیکل در جایگاه ممتازی قرار دارد و ۱۰ کشور این قاره از صادرکنندگان نفت به سایر نقاط جهان هستند.
این قاره با توجه به وجود چهار تنگه استراتژیک دریایی (کانال سوئز، تنگه جبلالطارق، باب المندب و دماغه امید نیک) و قرار گرفتن مابین قارههای اروپا و آسیا، از نظر موقعیت جغرافیایی اهمیت ویژهای دارد.
قاره آفریقا از نظر حاصلخیزی نیز جایگاه ویژهای برای جهان دارد بهطوریکه به دلیل بارانهای فراوان، بسیاری از زمینهای این قاره حاصلخیز هستند و جنگلهای وسیع در کنار مزارع سرسبز ازجمله ویژگیهای این قاره است. از طرفی با توجه به این مسئله مهم بینالمللی که مجموعه کشورهای آفریقایی حدود یکسوم اعضای سازمان ملل متحد و دیگر نهادهای وابسته را تشکیل میدهند، بسیاری از کشورهای جهان برای پیشبرد هدفهای بینالمللی خود، به حمایت این کشورها نیازمند هستند.
برای مثال، آرای آنها در تلاش چین جهت جلب همکاریهای بین المللی کشورهای آفریقایی در تصاحب کرسی تایوان در شورای امنیت بسیار مؤثر بود. اندونزی برای حل مسئله تیمور شرقی نیاز به آرای این قاره دارد. کشورهایی نظیر کوبا، چین، کره شمالی و جمهوری اسلامی ایران برای مقابله با فشارهای سیاسی کشورهای غربی در مجامع بین المللی، به ویژه در کمیسیون حقوق بشر، آرای کشورهای آفریقایی را مهم می شمارند.
فعالیت هماهنگ کشورهای افریقایی در سازمان ملل متحد منجر به استقلال نامیبیا و اضمحلال نژادپرستی در آفریقای جنوبی شد. حتی رژیم صهیونیستی برای مشروعیت بخشیدن به هدفهای نامشروع خود اهمیت ویژه ای برای نقش کشورهای آفریقایی در سازمان ملل متحد قائل است. لذا نقش بین المللی کشورهای آفریقایی همواره در تحولات جهانی موثر و مورد توجه است.
از جمله زیرساختهای لازم برای گسترش روابط تجاری میان ایران با قاره آفریقا، گسترش و توسعه روابط بانکی میان ما و این قاره، تقویت و توسعه بازاریابی اقتصادی، فعالیت هدفمند رایزنان اقتصادی ایران در این قاره، گسترش حمل و نقل میان ایران و آفریقا، تلاش برای توسعه گردشگری میان ایران با کشورهای این حوزه و افزایش رفت و آمدهای مستمر دیپلماتیک است که تلاش برای اعمال آنها در شرایط تحریمی، اجتناب ناپذیر است اما این روابط با چالش هایی نیز مواجه است.
روابط ایران و آفریقا (فرصت ها و چالش ها)
روابط خارجی ایران با کشورهای افریقایی پیشینه خوبی دارد. این پیشینه را می توان در زمان هخامنشیان و در مصر ردیابی کرد. موج دوم روابط ایران با افریقا، بیشتر به شرق این قاره و به ویژه مهاجرت شیرازیها به این منطقه (جزیره زنگبار و سواحل و جزایر شرق آفریقا) برمی گردد. در دوره قاجار نیز روابط از طریق کنسولگری ایران در مصر ادامه داشت.
در دوره پهلوی و به ویژه پس از استقلال کشورهای افریقایی قرار شد تا با ایجاد سفارتخانه در برخی از کشورها روابط خارجی با این قاره برقرار شود، اما این روابط به دلیل مسائل ایدئولوژیک و روابط شخصی پهلوی دوم گسترش نیافت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، روابط سیاسی ایران و کشورهای آفریقایی رشد قابل توجهی یافت اما تعاملات اقتصادی همچنان به سطح مطلوبی نرسید.
اگرچه قاره آفریقا در اکثر اوقات در دستور کار و برنامههای وزارت امور خارجه قرار داشته است، اما بهبود روابط اقتصادی، نیازمند حضور فعالانه اقتصادی در کشورهای آفریقایی و ایجاد شناخت بهتر فرهنگ و ظرفیتهای این قاره است. کارشناسان بر این باورند که کار با آفریقا نیازمند اراده ملی و مدیریت جهادی است و با حرکت آرام کنونی در مناسبات با این قاره، اتفاق مهمی رخ نخواهد داد.
به لحاظ سیاسی کشورهای آفریقایی متفاوت هستند، شمال، جنوب، شرق و غرب آفریقا هر کدام دارای ویژگیهای خاص خود هستند و شرایط خاص خود و تجویز خاص خودشان را نیاز دارند ولی در یک نگاه کلی، شمال آفریقا که بخشی مهم از جهان اسلام است یک ظرفیت بالفعل است. با وجودی که صادرات کشورمان به آفریقا در سال های گذشته افزایش داشته است، اما هنوز تا رسیدن به نقطه مطلوب راه درازی در پیش است.
جدای از همسایههایی مانند عراق و امارات متحده عربی یا کشوری مانند چین به عنوان غول نوظهور اقتصاد جهان، ایران در شرایط فعلی چند بازار بالقوه دارد که امکان دسترسی به آنها مقدور نیست. ایالات متحده امریکا و کانادا به دلیل اختلافنظرهای سیاسی، هیچ فرصت بزرگی در اختیار ایران قرار نخواهند داد، وضعیت در استرالیا نیز تفاوت چندانی با امریکای شمالی ندارد و لااقل در شرایط فعلی نمیتوان برای حضور قدرتمند در آنها برنامهریزی کرد. اتحادیه اروپا یک شریک تجاری محتاط برای ایران بوده و هنوز همان روال را ادامه میدهد.
با وجود اصرار اروپا بر باقی ماندن در برجام، تهدید امریکا بر تهدید شرکتهایی که با ایران همکاری میکنند باعث شده عملا راه بر گسترش تجارتها بسته شود و حتی آمارهای جدید از این حکایت میکند که میزان تجارت ایران با کشوری مانند آلمان کاهشی 50 درصدی داشته است. در این میان یکی از اصلی ترین ظرفیت قابل احیا، قاره آفریقا است. قارهای با ظرفیت صادراتی بسیار گسترده که برای صادرکنندگان ایران بکر است.
ظرفیتها و فرصتهای هریک از کشورهای مقصد سفر
الف) فرصت های اقتصادی همکاری با اوگاندا
اوگاندا دارای صنعت لبنیات بزرگ و رو به رشد و با پتانسیل صادراتی بالا است. با این حال، مقدار قابل توجهی از شیر تولیدی در این کشور به دلیل نبود امکانات فرآوری و نگهداری مورد استفاده قرار نمی گیرد. در نتیجه، برای سرمایه¬گذاری در این بخش، به ویژه در احداث کارخانه¬های فرآوری شیر، سردخانه و کارخانه تولید محصولات لبنی، فرصت قابل توجهی وجود دارد. از طرف دیگر، اوگاندا ظرفیت های قابل توجهی در تولید انواع مختلف محصولات زراعی، انواع میوهها، سبزیجات و محصولات پر سودی نظیر قهوه و چای دارد.
بازار مواد غذایی این کشور ظرفیت پاسخگویی به تقاضای داخلی برای محصولات غذایی را دارد اما هنوز مقدار قابل توجهی از مواد غذایی به دلیل کمبود زیرساختهای ذخیره سازی و حمل و نقل از بین میرود. در نتیجه، برای سرمایه گذاری در این بخش، به ویژه در توسعه زیرساختهایی برای ذخیرهسازی و حمل و نقل لبنیات و مواد غذایی، و همچنین ساخت تأسیسات فرآوری مواد غذایی، فرصت های مناسبی وجود دارد.
این کشور به دلیل زمین های حاصلخیز بلااستفاده و ارزان قیمت، منابع آبی فراوان و نیروی کار ارزان دارای موقعیت مناسبی جهت انجام کشت فراسرزمینی است. همچنین مقامات این کشور به دنبال فاصله گرفتن از کشاورزی سنتی و مکانیزه کردن کشاورزی خود هستند. به همین دلیل حوزه صادرات ماشین آلات و ادوات کشاورزی و حتی راه اندازی خط تولید این محصولات در اوگاندا از ظرفیت خوبی برخودار است.
صادرات دارو و تجهیزات پزشکی
این مهم توسط برخی شرکت های ایرانی به صورت محدود انجام می شود اما نیازمند حضور جدی تر و گسترده تر در این حوزه هستیم. به خصوص می توان از ظرفیت فعالیت بیمارستان ایران و اوگاندا، ساخته شده از طریق کمک های توسعه ای ایران، جهت معرفی، بازاریابی و فروش دارو و تجهیزات پزشکی استفاده کرد.
ب) فرصت های اقتصادی همکاری با کنیا
منطقه شرق آفریقا از جمله کنیا زمینه خوبی برای تأمین نیازهای اساسی کشور ما دارد. کنیا، سومالی و تانزانیا جزو بزرگترین گله داران آفریقا هستند. بنابراین می توان گوشت مورد نیاز کشور را به صورت تازه و گرم از این کشورها وارد کرد. درحال حاضر سه خط کشتیرانی بین بندر عباس و بندر مومباسا فعال است که حدوداً هر یازده روز یک کشتی در این مسیر در حرکت است. با توجه به این فاصله نزدیک منطقی است که نیاز به گوشت و سایر محصولات کشاورزی را از این منطقه تأمین کنیم.
کنیا به دلیل وجود جمعیت جوان و دسترسی به مواد اولیه تولید، می تواند اولین کشور خارجی باشد که ایران در آن شهرک صنعتی تأسیس می کند. کنیا در تلاش است تا در مسیر بندر مومباسا در شرق این کشور به نایواشا در غرب، که کریدور تجاری این کشور است، شهرک های صنعتی و مناطق پردازش صادرات تأسیس کند. برای این منظور در تلاش برای ایجاد زیرساخت های لازم و همینطور ارائه امتیازات و تسهیلات برای سرمایه گذاران خارجی است. ایجاد شهرک صنعتی توسط ایران علاوه بر تأمین نیاز کشورهای منطقه شرق آفریقا می تواند با توجه به امضای توافقنامه تجارت آزاد بین کشورهای آفریقایی در سال 2021، زمینه صادرات این کالاها به کل آفریقا را تأمین کند.
کشورهای آفریقایی به لحاظ صنعتی بسیار ضعیف هستند. بنابراین عمدتا تولیدات خود را چه در حوزه کشاورزی و چه منابع معدنی به صورت خام صادر می کنند. راه اندازی خط تولید ایرانی علاوه بر کمک به فعالان اقتصادی ایرانی می تواند با ایجاد اشتغال برای جمعیت جوان کنیایی به بهبود وجهه ایران در کنیا کمک کند. درحال حاضر کنیا یکی از بزرگترین تولیدکنندگان چای و قهوه در دنیا است. اما به دلیل عدم دسترسی به ماشین آلات و توان فرآوری این محصولات، مجبور به صادرات بخش زیادی از چای و قهوه خود به صورت فله است. بنابراین فرصت مناسبی است که فعالان اقتصادی ایران هم به صادرات ماشین آلات صنعتی به این کشور بپردازند و هم نسبت به راه اندازی خط تولید اقدام کنند.
پاکستان بزرگترین خریدار چای کنیا است. یکی دیگر از بازارهای اصلی چای کنیا حوزه اوراسیا است. روسیه و قزاقستان جزو بزرگترین واردکنندگان چای کنیا هستند. چای صادراتی به روسیه و منطقه آسیای مرکزی و قفقاز از مسیر دریای سرخ و سپس مدیتراته و دریای سیاه به بنادر روسیه می رسد. علاوه بر اینکه این مسیر، مسیر طولانی است، پس از جنگ بین روسیه و اکراین و اختلال در تردد کشتی ها و پهلوگیری در بنادر این منطقه، قیمت حمل کالا تا این منطقه توسط کشتی ها تا دو برابر افزایش پیدا کرده و مدت زمان بیشتری نیز به این امر اختصاص داده می شود. این وضعیت به نظر می رسد فرصت مناسبی است تا ضمن معرفی کریدور شمال - جنوب ایران با توجه به فاصله ده روزه مومباسا به بندرعباس و هزینه حمل بسیار مناسب تر، این کشور را نسبت به صادرات چای به آسیای مرکزی و قفقاز با استفاده از کریدور ایران ترغیب کنیم.
همچنین یکی از حوزه های مورد توجه جهت همکاری حوزه ی انرژی های تجدیدپذیر است که کشورهای اروپایی چندین توافقنامه در این حوزه با کنیا امضا کرده اند. یکی از دستورکارهای دولت کنیا تأمین برق مورد نیاز مناطق دورافتاده و روستایی است که به شبکه سراسری برق دسترسی ندارند. دولت تلاش می کند برق این مناطق را از طریق انرژی خورشیدی تأمین کند. با توجه به اینکه شرکت های متعدد ایرانی در این بخش فعالیت می کنند، این حوزه می تواند فرصت خوبی برای حضور شرکت های ایرانی در کنیا باشد.
ج) فرصت های اقتصادی همکاری با زیمبابوه
مناسبات جمهوری اسلامی ایران _ زیمبابوه از یک سابقه تاریخی و دوستانه برخوردار است. همزمانی پیروزی انقلاب اسلامی ایران و استقلال زیمبابوه ( 1981) و حمایتی که جمهوری اسلامی ایران از مبارزات ضد استعماری و ضد آپارتایدی از این کشور بعمل آورده است، پشتوانه تعاملات دو کشور است.
زیمبابوه بدلیل تحریم های بین المللی نیازمند سرمایه گذاری خارجی در پروژه های عمرانی است. این کشور همچنین در همه ساختارهای اقتصادی (کشاورزی، صنایع، معادن...) نیازمند بازسازی است. جمهوری اسلامی ایران در این زمینه می تواند از لحاظ تأمین نیروی متخصص، تجهیزات و ارایه خدمات فنی- مهندسی به این کشور مساعدت کند. مزید بر آنکه کالاهای صادراتی (تجاری) ایران از یک مزیت نسبی در زیمبابوه برخوردار است.
جمهوری اسلامی ایران همچنین با عنایت به ظرفیت های اقتصادی خود می تواند در پروژه هایی از جمله صنایع تراکتور سازی، صنایع دارویی، انتقال فنآوری (انرژی های تجدیدپذیر و...) کشت فرا سرزمینی، صادرات دارو، ساخت بیمارستان و اعزام پزشکان متخصص نیز در این کشور فعالیت کند. در این چارچوب عضویت زیمبابوه در سازمانهای منطقه ای (سادک و...) می تواند نقش مهمی در جایگاه سیاسی- اقتصادی ایران در جنوب آفریقا ایفاء کند بنحوی که زیمبابوه به عنوان یکی از نقاط محوری (مرکزی) مبادلات تجاری در منطقه عمل کند.
زیمبابوه در بُعد صنایع نفت و گاز نیز نیازمند واردات انواع فراورده های نفتی است، ضمن آنکه احداث پالایشگاه در این کشور از دیگر زمینه های همکاری بشمار می آید.
رقبا در زیمبابوه روسیه، چین، ترکیه، رژیم صهیونیستی، هند هستند. ضمن آنکه کشورهای اروپایی بویژه انگلستان از نفوذ تاریخی در این کشور برخوردار هستند.
اهمیت سفر به آفریقا؛ حفظ و توسعه مناسبات دوجانبه
در شش ماهه اخیر مقامات عالیرتبه زیمبابوه ای از جمله همسر ریاست جمهوری (در بُعد دیپلماسی عمومی) و همچنین معاون ریاست جمهوری زیمبابوه و وزرای امورخارجه، صنعت و تجارت و کشاورزی و رسانه ای زیمبابوه از تهران دیدار کرده اند.
تعمیق مناسبات اقتصادی- تجاری بین دو کشور با عنایت به برگزاری نهمین اجلاس کمیسیون مشترک اقتصادی ایران- زیمبابوه در سال 1401 در تهران، ضروری است که راهکارهای اجرایی توافقات منعقده مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
پایان پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: آفریقا زیمباوه رییس جمهور جمهوری اسلامی ایران کشورهای آفریقایی کشورهای آفریقا بین المللی اقتصادی ایران سیاست خارجی قاره آفریقا مواد غذایی قابل توجهی رئیس جمهور ایران هم ویژگی ها سفر رئیس فرصت ها کشور ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۲۱۹۸۱۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
خاورمیانه 2050 چه شکلی است؟/ 3 سناریو با فرض جنگ سرد آمریکا و چین
خاورمیانه و شمال آفریقا به احتمال زیاد یکی از مکانهایی هستند که ممکن است میزبان یک جنگ سرد جدید بین واشنگتن و پکن باشد. با این حمه سناریوهای مختلفی برای این منطقه تا سال 2050 پیشبینی شده که از انزوای کامل یکی از دوابر قدرت و همکاری متوازن را در بر میگیرد.
به گزارش عصرایران به نقل از موسسه خاورمیانه، بارین کایا اوغلو (Barın Kayaoğlu)، دانشیار تاریخ جهان در دانشگاه آمریکایی سلیمانیه عراق و استیون کنی (Steven Kenney) مدیر ابتکار آیندهنگری استراتژیک موسسه خاورمیانه (Middle East Institute) در شهر واشنگتن دی سی در یادداشت مشترکی به تحلیل و آینده روابط آمریکا و چین در منطقه خاورمیانه و سناریوهای آن در سال 2050 پرداختند که در ادامه آن را میخوانید.
تنشها بین ایالات متحده و چین در حال گسترش و فراتر از منطقه آسیا و اقیانوسیه است. خاورمیانه و شمال آفریقا به احتمال زیاد یکی از مکانهایی هستند که ممکن است میزبان یک جنگ سرد جدید بین واشنگتن و پکن باشد.
میتوانیم تصور کنیم دیدگاههای جهانی واشنگتن و پکن و توانایی آنها در اعمال قدرت (نرم و سخت) چگونه میتواند بر روابط آینده آنها با منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا تأثیر بگذارد. نحوه برخورد کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا با یکدیگر و نقشی که در تحولات نوظهور حوزه انرژی و اقتصاد جهانی ایفا میکنند، میتواند بر نحوه تعامل این دو ابرقدرت با منطقه تأثیر بگذارد که به همان اندازه روابط ابرقدرتها با یکدیگر میتواند جالب باشد.
سه عامل شکل دهنده آینده خاورمیانه
در سمت منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا (MENA)، در معادلات منطقهای، سه بعد مهم احتمالاً نقش آنها را در رقابت آینده ایالات متحده و چین در منطقه شکل خواهد داد.
1. سیاست درون منطقهای: اولین مورد، نحوه ارتباط کشورهای منطقه با یکدیگر است: با یکپارچگی اقتصادی و سیاسی عملکردی و عملی، یا ناکارآمدی و بی ثباتی پایدار. قبل از جنگ فعلی در غزه در روند کاهش تنش، ثبات و یکپارچگی وجود داشت. هر زمان که ممکن است آن شتاب (در مورد کاهش تنشها) دوباره به دست آید، تحت مسیر "عملکردی و عملی" (Functional and Practical)، میتوانیم تصور کنیم که کشورهای MENA به روشهای جدیدی به توصیههای سازمانهای بیندولتی فرامنطقهای نگاه میکنند.
این منطقه میتواند سیاستها و مکانیسمهایی را بررسی کند که از مزایای عملی کشورهای عضو بلوکهای منطقهای دیگر مانند اتحادیه اروپا و انجمن کشورهای جنوب شرق آسیا (ASEAN) تقلید کند. چنین ایدههایی میتواند ابتدا موانع تجاری را کاهش دهد، سپس روابط اقتصادی و تجاری نزدیکتر را در سراسر منطقه تقویت کند.
مسیر کارکردی و عملی نشان دهنده یک MENA خواهد بود که مجهز به فرآیندهای تصمیم گیری مشورتی برای اقدام با سازمانها است و منافع خود را بر رقابت ایالات متحده و چین مقدم می دارد.
دولتهای خاورمیانه و شمال آفریقا به حمایت از گروههای مسلح مختلف در جنگهای نیابتی ادامه میدهند و از آن محیط برای نادیده گرفتن حقوق بشر استفاده و بازیگران خارجی را قادر میسازند از این ناکارآمدی سوء استفاده کنند.
2.اهرمهای اقتصاد آینده: منابع سوخت فسیلی بحرین، ایران، عراق، کویت، لیبی، عمان، قطر، عربستان سعودی و امارات متحده عربی (این باشگاه غنی از انرژی ممکن است به زودی شامل مصر و اسرائیل شود) احتمالاً منابع اصلی اهرم MENA در برابر واشنگتن و پکن - حداقل برای چند دهه آینده - باقی خواهد ماند. با توجه به تمایل دو ابرقدرت برای تامین نفت و گاز منطقه برای خود و متحدانشان، شرکت های آمریکایی و چینی در بازارهای منطقه ای قدرت خواهند داشت.
اما MENA آماده است تا بر صحنه جهانی آینده تأثیر بگذارد و با استفاده از انرژی و قدرت مالی خود به طرق مختلف در آینده، نماینده خود در رقابت ایالات متحده و چین بر سر منطقه باشد.
با روی آوردن جهان به انرژی های تجدیدپذیر، دولت های نفتی خاورمیانه و شمال آفریقا به طور همزمان تنوع اقتصادی را در بخش های فناوری افزایش داده و در عین حال از ثروت خود برای تامین مالی پروژههای انرژی سازگار با آب و هوا و اقتصاد سبز در منطقه خود و در سراسر جهان استفاده میکنند. مرز جدید برای کشورهای دارای منابع و سرمایه منطقه، پرورش نوآوری و تشکیل قطبهایی در علم/تکنولوژی/ایدهها برای اقتصاد پسا کربنی است که بشریت قصد دارد در قرن بیست و یکم بسازد.
علاوه بر این، در نهایت کاهش هیدروکربنها و افزایش انرژی سبز، شبکههای لجستیکی/حمل و نقل/انرژی جدید در منطقه تکثیر شده و احتمالاً اهمیت ژئوپلیتیکی و تجاری آن را بیشتر خواهند کرد.
منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا، از طریق مسیرهای قدیمی مانند کانال سوئز و یا مسیرهای جدید و پیشنهادی مانند مسیر حمل و نقل بین المللی ترانس خزر، کریدور هند-خاورمیانه و جاده توسعه ترکیه-عراق-امارات-قطری، قرار است مرکز شبکههای تجارت جهانی باشد. بسیاری از بنادر و فرودگاههای منطقه نیز نقش گستردهای در روابط بینالمللی ایفا خواهند کرد.
3.عقاب و اژدها وارد بازار میشوند یا دست و پا میزنند؟: وقتی دونالد ترامپ در سال 2017 رئیس جمهور شد، خردمندی تجارت بین المللی را زیر سوال برد و در عین حال ایالات متحده را در مسیر تقابل بیشتر با چین قرار داد که در سطح جهانی، شامل MENA هم بود. البته چین در اواخر دهه 2010 با قدرت بیشتری وارد این منطقه شده بود و میانجیگری موفق پکن بین ایران و عربستان سعودی برای از سرگیری روابط دیپلماتیک در سال 2023 بسیاری را غافلگیر کرد، اما این آخرین مورد از یک سری پیشرفت های چین در منطقه بود.
در عین حال، مسائل نامرتبط به طور فزایندهای توانایی هر دو کشور (آمریکا و چین) را برای رقابت آن هم آنطور که ترجیح میدهند پیچیده کرده است. برخی از تحلیلگران استدلال کردند که تنگناهای جمعیتی و مشکلات اقتصادی در چین، از رقابت با ایالات متحده و غرب حتی قبل از شروع جنگ سرد جدید جلوگیری میکند. در مورد ایالات متحده، مسائل اقتصادی و سیاست داخلی که طرز فزایندهای قطبی شده و اثرات ادامهدار آن، محدودیتهایی هستند که ایالات متحده دارد.
یک عامل مهم جدید این است که کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا در چند سال اخیر تا چه اندازه قصد خود را برای ایجاد مسیری نشان دادهاند که متعلق به هیچ یک از ابرقدرتها نیست و تا حدی به این است دلیل که آنها ضعفهای واشنگتن و پکن را میبینند. نمونه های زیادی وجود دارد: تصمیم ایران و عربستان سعودی به همراه امارات متحده عربی، مصر و اتیوپی برای پیوستن به گروه کشورهای بریکس (برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی) در آگوست 2023 تنها یکی از این موارد است. بسیاری این پرسش را مطرح کردهاند که آیا بریکس و MENA با وجود انکار دور شدن از غرب، شروع به تشکیل یک بلوک ضدغربی کردهاند یا خیر؟
اگر کشورهای آنجا مسیر کارکردی و عملیتری را در روابط درون منطقهای انتخاب کنند و در حالی که ابرقدرتها با چالشهای داخلی دست و پنجه نرم میکنند، به سمت انتقال انرژی سبز/اقتصاد متمایل شوند، رقابت آمریکا و چین در MENA در آینده چگونه خواهد بود؟
سناریوی اول: ایالات متحده قوی، چین ضعیف تر
ایالات متحده پس از انتخابات 2032 در داخل کشور ثبات یافته است. از طریق ترکیبی از حمایت گرایی اقتصادی در برابر دشمنان، باز بودن برای تجارت با متحدان، دستیابی به حقوق و مهارتهای کارگری، و کاهش تنشهای اجتماعی، آمریکا تجدید حیاتی را تجربه کرد که یادآور دهههای 1980 و 1990 در داخل و خارج از کشور بود.
واشنگتن راههای هوشمندانهتری نسبت به «چکمههای روی زمین» (کنایه از حکومتهای دیکتاتوری و نظامی) در MENA پیدا کرد. دولتهای متوالی ایالات متحده فشارها و مشوقهای متقابلی را برای همپیمانان ایجاد کردند تا به آنها کمک کنند تا اختلافات طولانیمدت خود را از طریق اقدامات اعتمادساز حل کنند.
واشنگتن متعهد میتواند از نهادهایی حمایت کند که همکاری منطقهای را تشویق میکنند. با این حمایتها، بسیاری از کشورهای MENA که دوست ایالات متحده هستند، موانع تجاری خود را کاهش و در پروژه های انرژی متعارف و تجدیدپذیر (با ایالات متحده) همکاری کردند. این امر باعث شد که در طول زمان حمایت به طور فزایندهای به یک خیابان دو طرفه تبدیل شود، زیرا قدرتهای نوظهور بخش فناوری MENA سهم فزایندهای از بازارهای رو به رشد در ایالات متحده را برای محصولات و پروژههای اقتصاد سبز تامین خواهند کرد.
چین با این حال بیکار ننشست. این کشور به سرمایه گذاری در ایران و کشورهای عرب خلیج فارس برای امنیت انرژی ادامه داد و در عین حال به آنها سلاح می فروخت. با این حال، پکن نتوانست پتانسیل ادعایی خود را همانطور که در اوایل قرن بیست و یکم پیش بینی شده بود، تحقق بخشد. چین نفوذ خود را بر ایران (و سوریه و عراق) از طرق دیگر افزایش داد و جمهوری اسلامی به یک پایگاه اصلی ژئوپلیتیکی برای جمهوری خلق چین تبدیل شد. با این حال، تلاش های چین برای سود بردن از تنشهای ژئوپلیتیکی و جناحی باقی مانده در منطقه به هزینه ایالات متحده نتایج محدودی به همراه داشت.
بخشی از مشکل مربوط به ظرفیت محدود پکن برای پاسخگویی به نیازهای منطقه است. پروژههای ابتکاری یک کمربند و جاده (BRI) فاقد سود بوده یا قادر به کاهش مشکلات زیرساختی کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا نبودند. بنابراین، رهبران در پایتختهای MENA توجه بیشتری به گزینههای آمریکایی و اروپایی خود کردند و از قابلیتهای فنی خود برای ساختن خود استفاده کردند. تنگناهای جمعیتی و اقتصادی چین، همراه با مشکلات ژئوپلیتیکی در خارج از کشور نزدیک، مانع تعامل معنادار با منطقه MENA شد.
سناریوی دوم: ایالات متحده منزوی و چین قوی
برخلاف سناریوی اول، صحنه داخلی آمریکا هرگز آرام نمیشود و توانایی آن را برای نمایش قدرت مانند گذشته مختل میکند. مشکلات واشنگتن – سیاستهای پولی و مالی در سطح فدرال (یا فقدان سیاستهای درست)، ناتوانی در آموزش مجدد نیروی کار و سیاستهای مناقشه برانگیز در مورد نابرابریهای ثروت و درآمد، هویت، و "اول آمریکا" - نفوذ سیاسی ایالات متحده و برتری دلار آن را کاهش می دهد.
این ضعف نسبی ایالات متحده و عدم ثبات در سیاستهای دولتهای متوالی، باعث میشود کشورهای منطقه تجارت با پکن را ترجیح دهند. متحدان ایالات متحده مانند اسرائیل، ترکیه و مصر از نظر سیاسی و اقتصادی به غرب وابسته هستند، اگرچه آنها هم روابط خود را بین غرب و شرق متعادل می کنند.
یک MENA کارآمدتر، با تجارت درون منطقهای و سرمایهگذاری آن در انرژیهای تجدیدپذیر قابل صادرات و صنایع سبز درحال رشد، تعامل خود را با چین عمیقتر میکند زیرا پکن شروع به تغییر جهت با هدف سبز کردن اقتصاد خود میکند. تجارت این منطقه با پکن و منطقه وسیعتر آسیا و اقیانوسیه از سالهای 2010 تا 2030 دوبرابر شده است.
اواخر دهه 2040، و کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا با پیروی از چین در سازمان ملل و سازمان تجارت جهانی رای میدهند. این پویاییهای مثبت بر نگرانیهایی که پکن به اتحاد با ایران ادامه میدهد، غلبه کرد.
دوستی با پکن برای نخبگان سیاسی منطقه و همچنین شهروندان آن به ثمر نشسته است، اما در موقعیتی بسیار برابرتر از دهههای گذشته. یکی از نتایج آن، تقویت تجارت در منطقه و همچنین با چین و بقیه آسیا است. برخی کشورها از طرحهای یک کمربند، یک جاده تحت حمایت پکن برای ارتقای زیرساختهای فیزیکی خود استفاده میکنند، در حالی که نیروگاههای صنعتی منطقهای مانند ترکیه و مصر و اقتصادهای نوظهور در «صنعت سبز» مانند اردن، فلسطین و عراق توانایی بیشتری برای تولید کالاهایی با کیفیت بالا و برای رقابت با کالاهای چینی پیدا کردهاند.
سناریوی سوم: رقابت
در اینجا، ایالات متحده و چین هر دو طرحهای خود را در اواسط قرن بیست و یکم به دست آوردهاند. کشورهای MENA، با جمعیت تحصیلکرده و آموزش دیده بهتر، رشد تولید ناخالص داخلی، سرمایه گذاری در اقتصاد سبز و نفوذ بر تجارت جهانی، حمل و نقل و مسیرهای لجستیکی و در مجموع به عنوان یک همتای نزدیک در برابر این دو ابرقدرت ایستادهاند.
این امر ارتباط زیادی با تغییرات درون منطقهای داشته است. با کاهش وابستگی کشورهای صنعتی به نفت و گاز، کشورهای غنی از هیدروکربن در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا گزینههای خرید و حمل سودآوری را برای کشورهای در حال توسعه آسیا و آفریقا ارائه کردند و از درآمد حاصله برای سرمایهگذاری در فنآوریهای انرژی بادی و خورشیدی با کارایی بالا استفاده کردند.
روابط MENA با ایالات متحده و چین مبتنی بر ترکیبی سالم از همکاری و رقابت است. پیوند پول کشورهای خلیج (فارس) با غولهای مهندسی از آسیا، خاورمیانه و شمال آفریقا و آمریکای شمالی به ایجاد زیرساختهای انعطاف پذیر در کشورهای آسیب پذیر در برابر افزایش سطح آب دریاها و سایر خطرات ناشی از تغییرات آب و هوایی کمک کرد.
در همان زمان، ابوظبی، دوحه، دبی، استانبول، ریاض و تل آویو آمدند تا با مراکز مالی و فناوری چین و آمریکا در توسعه فناوریهایی که با تغییرات آب و هوایی مبارزه میکنند، رقابت کنند. این پویاییها عملاً هرگونه علاقه ماندگار ایالات متحده و چین را در جنگ سرد با یکدیگر در MENA کاهش داد.
در نهایت: نگاهی جدید به آمریکا و چین در خاورمیانه 2050
امروزه، با ادامه و بدتر شدن مشکلات خبرساز MENA، ایالات متحده و چین قادر به رقابت برای تأثیرگذاری بر دولتهای منطقه بر اساس اولویتهای خود هستند.
اگر ما - و مهمتر از آن، رهبران منطقه - برای تصور آیندهای که در آن کشورها اشکال جدید و جسورانه آژانسهایی را برای تنظیم مجدد پویاییهای سیاسی درون منطقهای و سرمایهگذاری در فناوری و اقتصادهای سبز آینده به کار میگیرند- وقت بگذاریم، میتوانیم آن را ببینیم. گامهایی که میتواند آیندههای مختلفی را ایجاد کند و رقابت واشنگتن و پکن را در این بخش از جهان کاهش دهد.